تابستان ۲۰۰۶ بود. ماه جولای. بحث انرژی هسته ایران داغ بود. کیک زرد آماده شده بود!
در یک انجمن علمی ایرانی باسابقه در هلند عضو بودم. چندین سال در هیات مدیره و یا در کمیسون های مختلف آن فعالیت داشتم. انجمن، علمی بود و غیر سیاسی. بعد از جریانات کوی دانشگاه بارها بحث موضع گرفتن انجمن در قبال مسائل سیاسی ایران مطرح شده بود و انجمن تاکید بر غیر سیاسی ماندنش داشت و این من را ناراضی می کرد. اما سعی می کردم فعالیت سیاسی خود را در سازمان سیاسی ای که عضو آن بودم داشته باشم. آن سازمان اینترنشنال بود و کاهی حس خلاای داشتم که از مسایل ایران دور ماندهام.
وبلاگها وسیله خوبی بودند که در کنار خبرگزاریها من را از آنچه در ایران می گذرد آگاه کنند. از آنچه مردم سرزمینم در دل یا سر دارند.
تصمیم داشتم طرح یک سمینار را به انجمن بدهم، در مورد انرژی هستهای ایران. یک سمینار علمی-سیاسی. انرژی هستهای چیست؟ کیک زرد چیست و آیا این انرژی حق مسلم ما هست یا نه؟
طرحم پذیرفته شد. یک تیم تشکیل شد تا آنرا تا ماه اکنبر به اجرا درآورد. من مسئول این پروژه بودم. باید به دنبال سخنران می گشتم. بخش علمی سمینار چندان سخت نبود. متخصصین زیادی می شناختم که آماده سخنرانی بودند. اما برای بخش سیاسی؟
میخواستم کسانی را دعوت کنم که صاحبنظر باشند. باید کسانی میبودند که یا جوان بودند یا به تازگی از ایران خارج شده بودند. فکر می کردم فعالان سیاسی که دهها سال از ایران دورند نمیتوانند نسبت به چنین مسئلهای صاحبنظر باشند. و این کار را کمی مشکل میکرد. تنها کسانی که من میشناخنم سالیان سال از ایران بیرون بودند.
تیم پروژه به من فشار میآورد که باید لیست سخنرانان پیشنهادی را بدهم ولی هنوز در بخش سیاسی کسی را پیدا نکرده بودم.
به یاد وبلاگنویسان افتادم. چند وبلاگ میشناختم که به موضوعات سیاسی میپرداختند ولی با هیچ کدام ارتباطی نداشتم. تصمیم گرفتم با این وبلاگنویسان تماس بگیرم و از آنها بخواهم افراد صاحبنظر را به من معرفی کنند.
امیر فرشاد ابراهیمی یکی از آنها بود که به تازگی در اورکات هم با هم دوست شده بودیم...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات :: ۲
ارسال یک نظر