۵

ژیلا ابراهیمی، صدف ابراهیمی، راحله کشتگر، مریم ناهیدی، طاهره خرم، سامان دادمان، سارا موسوی خویینی‌ها، امیر آسمانی و ...
بسیاری از آنهایی که با امیرفرشاد ارتباط دارند، در اورکات او را می شناختند یا در فیس‌بوک می‌شناسند،‌ با او در یاهو مسنجر چت کرده‌اند، کاربر بالاترین هستند و یا به وبلاگ گفتنی‌ها سری زده‌اند، این اسامی برایشان آشناست.
مدتی از آشنایی من با امیرفرشاد نگذشته بود که دوستان و فامیل او من را در اورکات و مسنجر اد کردند. راستش بنا به تجربه رابطه قبلی که داشتم برایم خوشایند بود که دختران فامیل فرشاد یادوستان دختر او اینقدر به من توجه نشان می‌دادند و به من محبت داشتند.
حالا دیگر فرشاد مرد مجردی بود که کمابیش عاشق من شده بود. هرچند من عشق او را جدی نمی‌گرفتم. آخر ما هنوز همدیگر را ندیده بودیم. مگر ندیده هم آدم عاشق کسی می‌شود؟ تنها از پای وب‌کم و چت و تلفن؟ با خودم سخت در کلنجار بودم. من آمادگی درگیری ذهنی و احساسی را هنوز نداشتم. بارها سعی کردم همه چیز را به شوخی برگزار کنم. تاکید داشتم که عشق او یک‌طرفه و مایه دردسر برای خود اوست ولی فرشاد سر‌سخت‌تر از این حرف‌ها بود. این برایم خوشایند بود.
با خودم سخت درگیر شده بودم. پیشینه فرشاد برایم مسئله بود. من یک فعال چپ بودم و او از انصار حزب‌الله آمده بود. رژیم خانواده من را آواره کرده بود. از انصار حزب‌الله فقط خشونت و آزار خانواده‌ها در خاطرم بود. فرشاد از انصار بیرون آمده بود و تاوانش را هم داده بود ولی برای من کافی نبود. بارها در صحبت‌هایمان بحث‌مان می‌شد. گاهی او از بعضی از کرده‌های خود یا ایدئولوژی اولیه انصار دفاع می‌کرد و گاهی خود را یک «چپ مذهبی» می‌خواند که از بسیاری از فعالیتهای خود پشیمان است. باید این مسئله را برای خودم حل می‌کردم. او از اهداف اولیه انصار می‌گفت که چندان با معیار‌های من برای یک جامعه بی‌طبقه فاصله نداشت. با او گاهی ساعت‌ها پای تلفن حرف می‌زدم و بحث می‌کردم. گاهی او به من زنگ می‌زد ولی چندان موفق نبود. من راحت‌تر می توانستم شماره او را بگیرم. هزینه‌های تلفن و موبایل سیر صعودی طی می‌کرد. او اصرار داشت که قبض‌های تلفن را برایش بفرستم تا او پرداخت کند.
محبت، معرفت و عشق او به من، من را تحت تاثیر قرار داده بود...

5 نظرات :: ۵

  1. لیدا جان. تو رو خدا.
    این جوری حوصله همه سر می ره.
    یا ننویس یا اگه می نویسی طولانی تر بنویس.

  2. موافقم

  3. روش کثیف جمهوری اسلامی در نابود کردن رقیبان ریشه در عمق وجود ما دارد گویا!!! این که مسائل شخصی رو بریزیم بیرون که چی بشه؟ این جور مسائل باید با رضایت طرفین انتشار عمومی پیدا کنه!!!! ظاهرا احمدی نژاد اینه همه ی ماست! و این که بدمون میاد ازش به خاطر اینه که هر کدوم چهره ی خودمون رو می بینیم در احمدی نژاد!!!!

  4. شما اول خودتو معرفی کن صرف یه لیدا نوشتن که نمی شه به حرفتون اعتماد کرد؟ این روزها پشت سر همه اونهایی که دارن فعالیت می کنند از سازگارا گرفته تا مخملباف تا نوری زاده تا خود موسوی از این حرفها زیاد اگر قصدتان واقعا بیان حقیقته اول باید خودتونو معرفی کنید حتا راههای تماس هم بدید اینکارتون واقعا معنی داره ؟

  5. لیدا جان
    این اتفاقی که برای تو افتاده به نوعی دیگر برایمن و یکی دیگر از دوستانم هم پیش امد. یعنی امیر فرشاد ابراهیمی با این هفت خط بازی هاش قصد گلاه گذاشتن سر ما را هم داشت..........من می خواستم در فیس بوک باهات تماس بگیرم تا ماجرا را برات بگم اما انگار تو فیس بوک نیستی؟؟؟ این ادمها درسته از اطلاعات در اومدند اما شیوه های کثیف خودشون را هم حفظ کردند ..............ضمنا خیلی از اینهایی که می ایند کامنت می گذارند خود امیر فرشاد ابراهیمی هستند. فراموش نکن عزیزم